نوروز 1393
عیدت مبارک گل من یک سال گذشت و تو یک سال بزرگتر شدی . چهارشنبه سوری متاسفانه بیرون نرفتیم چون بابا جون فوت کردند و ما را تنها گذاشتند . خیلی برام سخت بود . فوت باباجون دقیقا همزمان با اسباب کشی به خانه جدید شد . به سرعت و به سختی خانه را برای سال تحویل مرتب کردم . تو اصلا از به هم ریختگی اسباب کشی خوشت نمی آمد و به نظر افسرده می آمدی . چند روز اول عید مراسم ها بود و من باید آن جا بودم . بعد از شب هفت ، سه روز به همدان رفتیم و برگشتیم . تازه رسیده بودیم ، که خبر دادند حال بابابزرگ بد شده . خیلی ناراحت شدیم . بابایی دوباره رفت . خلاصه که شروع جالبی نبود ولی امیدوارم از این به بعد سلامتی و خوشی باشد . خانه ی جدید راحت و خوب اس...
نویسنده :
مامان پسرها
18:31